سلام. بعد هزارسال اومدم به خونه ام سر بزنم. اینجا برای من همیشه شکل خونرو داره. از وقتی معلم شدم تابستون ها برام همیشه یک فصلی بوده که نفهمیدم چطور گذشت. همیشه یا منتظر سربرجاش بودم یا منتظر جمعه هاش. جمعه هاش هم که بدتر! تو یک چشم برهم زدنی میگذره. تابستون یعنی دوشیفت کلاس. تایم صبح تا ظهر و باز بعدظهر تا شب. همه ی این ها خیلی لذت بخش میتونه باشه و من این رو خیلی دوست دارم. اما غرق شدن تو زندگی کارمندی یک جاهایی من رو میترسونه.

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Top Game همه چیز خلاصه کتاب اصول مذاکرات مکاتبات و قراردادهای تجاری دانلود آهنگ جدید متن،اخباروصوت اشعار مذهبی،انقلابی freeapk فال های ایرانی mmocheaponline اطلاعات چشم پزشکي hadi-gm